عابديني: فوتبال مظلوم است نه گران
![[تصویر: 00941874.jpg]]()
مديرعامل امروز داماش گيلان و ديروز پرسپوليس؛ در خصوص نقش اقتصاد در ورزش، به کانال دولت به جيب مردم، از بين بردن تفکر توليد و همچنين اتفاقات دهه 70 پرسپوليس و ورزش ايران اشاره کرد.
امير عابديني از آن دسته مديراني است که وقتي تصميم ميگيري در مورد نقش اقتصاد در ورزش مخاطب قرارش دهي، ميداني که حرفهاي زيادي براي گفتن دارد و از زواياي مختلف به موضوع نگاه ميکند.
به گزارش فارس ، او علاوه بر اينکه مديري قوي در فوتبال است، خيلي خوب صحبت ميکند و سوالي را بيجواب نميگذارد.
خودش يکي از مديران سياسي-ورزشي فوتبال ايران است که اتفاقا سالهاي طلايي پرسپوليس که در آن بهترين ترانسفرهاي تاريخ فوتبال ايران شکل گرفت و پول زيادي نيز عايد باشگاه پرسپوليس شد، در زمان مديريت او رخ داد.
به تبع اين ترانسفرها، فوتبال ايران تا سالهاي سال از عوايد مالي و فني اين ترانسفرها بهره برد.
در کنار ترانسفرها، پول زيادي بابت تبليغات روي پيراهن به حساب باشگاه واريز شد.
صراحت کلام و قاطعيتي در حرفهاي او وجود دارد که باعث ميشود به راحتي بتوان به او اعتماد کرد.
او اين روزها به عنوان مديرعامل باشگاه داماش گيلان فعاليت ميکند، گرچه سالهاست که دغدغهاش باشگاهي است که بعد از رفتن او، ديگر هيچوقت از نظر مديريتي رنگ آرامش را به خود نديد.
* اقتصاد چه جايگاهي در ورزش دنيا و ايران دارد؟
ما اقتصاد را در ورزش بايد از زواياي مختلف بررسي کنيم. اينکه پايبندي به يک اقتصاد پايدار، اقتصادي که در سيستم يک نظام تعريف شده، معنا و مفهوم رشد، شکوفايي، اشتغال و توليد در آن پيدا ميشود. ورزش وقتي به اين اقتصاد وابسته است تعاريف خاص خودش را پيدا ميکند و ما نبايد آن را آيتمبندي کنيم، مثلا فوتبال همين الان نگاه ميکنيم درآمدزايياش 4 آيتمي است يا نهايتا پنچ آيتم، شامل بليت فروشي، تبليغات روي پيراهن، تبليغات ميداني و ترانسفر بازيکن؛ هزينههايش هم تعريف شده است. گرفتن بازيکن، پرداخت پول، هزينه اياب و ذهاب، اردو، اقامت، تمرين، تدارکات، البسه، کفش و کلاه و برگزاري مسابقات. اينها هم هزينههاي يک تيم است. اما در اقتصاد پويا، ورزش در چرخه اقتصادي کشور قرار ميگيرد. براي برند سازي تبليغات بسيار گسترده انجام ميشود، حتي سيستمهاي توليدي و سيستمهاي صنعتي هم به کمکش ميکنند، امروز نگاه ميکنيم، ايرلاينهاي مختلف آمدند در فوتبال اروپا سرمايهگذاري کردهاند. حتي سرمايهداران بزرگ اروپاي شرقي در اروپاي غربي سرمايهگذاري ميکنند و بخشي از آمريکاي جنوبي به اين نتيجه رسيده که در اروپا هزينه کنند چون چرخه اقتصادي تقريبا ثابتي دارند. گرچه با چالشهاي شديد مواجهاند و مشکلات عديده اقتصادي دارند. حتي کشور يونان که در شرايط بد اقتصادي به سر ميبرد اما صنعت فوتبالش را حفظ کرده است چون برخي از صنايع هستند که هنجارسازي ميکنند. ورزش را اگر در قالب اقتصاد نگاه کنيم يک صنعتي است که هنجارسازي ميکند. در جوامعي که ناهنجاريها اشکال مختلف خود را به رخ جامعه ميکشد آنوقت هنجارها ميتواند ناهنجاريها را خنثي کند يا تقابل داشته باشد در مقابل ناهنجاريها. ما اقتصاد فوتبال خود را نگاه کنيم، يک اقتصاد ورشکسته است.
* چرا ورشکسته؟
به هيچ عنوان درآمدها در مقابل هزينهها پاسخگو نيست، يک انباشتگي بدهکاري به وجود ميآيد که غالب وروديها هيچ گاه پاسخگوي اين بدهيها نيست. اين انباشتگي به جايي ميرسد که امروز تقريبا تمام باشگاهها اگر براساس قانون تجارت برويم سراغشان، ورشکسته هستند. يعني تا دو برابر سرمايه اوليهشان و يا حتي 10 برابر بدهکار ميشوند. اينها از نظر شرکتي، شرکتهاي ورشکستهاند. نظام، دولت و مردم دست به دست هم ميدهند تا باشگاهها زمين نخورند و يک نفسي کشيده و زنده بمانند. حالا با مشقت هست اما به هر حال زنده ماندهاند اين باشگاهها. به دليل اين هنجارسازيهاست. به خصوص در کشور ما که علاوه بر اقتصاد، بخش عاطفه، عشق و هنجار و زيبايي اينها آمدند همديگر را پوشش ميدهند. به محض اينکه ميبينند پرسپوليس و استقلال دچار چالش اقتصادي شدهاند، دولت ميآيد وسط و هزينه ميکند، دولت در سپاهان هم هزينه ميکند، اينها به خاطر هنجارسازي و هويتسازي است که در بخش ورزش به وجود ميآيد. پس حرفم را جمع بکنم در بخش اول؛ اقتصاد وابسته به ورزش و ورزش وابسته به اقتصاد در جوامع مختلف دو تعريف دارد، جايي به عنوان هنجارسازي همه حفاظتش ميکنند چيزي که در خيلي کشورها شايد ملاک نباشد. فقط بخش صنعتي و اقتصادياش بايد ملاک باشد، هيجان ميسازد اما اين بخش هيجان سازياش و تدابيري که فيفا به کار ميگيرد براي ايجاد اين هنجار، به خاطر جاذبههاي اقتصادياش، در کشور ما اينگونه نيست بخش معنوي و هنجارسازي غالبتر است.
* در صحبتهايتان گفتيد صنعت فوتبال. در ايران واقعا فوتبال يک صنعت است؟
امروز در دنيا اينگونه هست، ما اگر نيستيم به خاطر اين است که هنوز معاني و مفاهيم حرفهاي بودن را درک نکردهايم. بايد اينگونه باشيم. فوتبال ايجاد هويت و هنجار ميکند و جامعه را دچار هيجانهاي زيبا ميکند ولي خودش از خودش سودي نميبرد. يک چرخه توليدي بايد وجود داشته باشد، منظورم از توليد، توليد متخصص در بخش نيروي انساني است. يک روزي ما افتخار ميکرديم که به پاکستان و ترکمنستان آدمهايي را ميفرستيم که خدمات فنيمان را ميفروشند. وقتي ترانسفر بازيکن ميکنيم اصطلاح اشتباهي است که بگوييم فلاني را خريديم يا فلان بازيکن را فروختيم، در واقع خدمات فني يک بازيکن فروخته ميشود يا خريداري ميشود. برده داري که نميکنيم. در اين نقل و انتقالات هميشه حق با بازيکن است. حالا اين چرخه معنايش اين است که در البسه، کفش و توليد توپ همه اينها، بايد همه امکانات ورزشي را در چرخه صنعت توليد کنيم و وصل کنيم به سيستم باشگاهها، اين از کنترل باشگاهها خارج است و همه باشگاهها مصرف کننده هستند. در ترانسفر و انتقال خدمات فني بازيکنان عملا در ضعفي مضاعف هستيم. يعني يک روزي در يک وضعيت بهينه قرار گرفتيم، رها کرديم و امروز ضعف داريم به گونهاي که ترانسفر بازيکن برايمان شده است آرزو؛ کورسو ميزند باشگاهي گهگاه و ديگر آن اتفاق ميمون به سادگي نميافتد که ما بازيکنان متعدد را ترانسفر کنيم و دنيا از آنها بهره ببرد و ما هم بهرهبري کنيم. مورد ديگر اينکه، در امکاناتي که در جامعه ما توليد ميشود متاسفانه برندسازي ميشود براي توليد کننده نه براي باشگاهها. يعني فلان مارک، جنسش را ارزانتر در اختيار باشگاههاي ما قرار ميدهد و باشگاه ميشود مبلّغ براي آن جنس، در حاليکه خودش سود نميبرد، باشگاه فکر ميکند دارد سود ميبرد بلکه سود ميرساند چون اقتصادش ورشکسته است. فعلا با تخفيف خريدن برايش سود است، در صورتي که در تمام دنيا هر برندي که روي سينه بازيکن ورزش حرفهاي قرار ميگيرد براي باشگاه پولسازي ميکند. ما پولساي ميکنيم براي توليد، اين اقتصاد گرفتاري دارد. پس صنعت ما شکل نگرفته چون حرفهاي نيستيم. چرا حرفهاي نيستيم چون ابزارش را نداريم و نرم افزار و سخت افزارمان گرفتاري دارد. ما حتي گاهي گزارشاتمان را طوري تنظيم ميکنيم و اين ضعف را پوشش ميدهيم که فيفا هم وضعيت برخي از باشگاههايمان را ميپذيرد.
فوتبال گران است؟ چرا کشتي را نميبينند!
* در مورد قراردادهاي بازيکنان که خيلي هم بالا رفته، ميشود گفت که ناهماهنگ با حرفهاي شدنمان بوده است؟ خيليها ميگويند ما در فوتبال و از نظر فني بالا نرفتهايم و فقط پولهايمان حرفهاي بوده است، ميشود اين را هم به اقتصاد بيمار ربط داد؟
من يک بحثي دارم و اعتقاد ندارم فوتبال گران شده، بلکه پول ملي ما ارزان شده است. من سال 1372 وقتي قرارداد مجتبي محرمي به عنوان بهترين بازيکن پرسپوليس را در کنار، فرشاد پيوس، حسين عبدي و محمد پنجلعي و حميد درخشان که يادم ميآيد بهترينهاي آن روزهاي تيم ما بودند را بستم، وقتي به رقم قراردادشان نگاه کردم ديدم مجموع يک سالشان شد 400 هزار تومان. سال 75-1376 اين رقم براي علي دايي 6 ميليون بود و تا 12 ميليون تومان رسيد. اگر اشتباه نکنم براي جذب کريم باقري سال 75 يا 74 بود که 10 ميليون تومان دادم به کشاورز و 6 ميليون به خودش. اسطوره فوتبال ايران را به پرسپوليس آوردم. کريم با 6 ميليون تومان يک آپارتمان گرفت که امروز با 600 ميليون تومان هم نميتواند آن آپارتمان را بخرد پس هنوز هم در شرايط موجود اگر 600 ميليون به کريم بدهيم به اندازه سال 73 به او پول داديم. ما به او زياد ندادهايم بلکه اين نرخ تورم است که پوشش داده هزينهها و رخ نشان ميدهد و بحث از ميلياردي ميشود. من باز مثال ميزنم زمين در سال 69، 70 در لواسانات، گرانترين و بهترين زمين متري 11 هزار تومان بود، نه 11 ميليون تومان، الان متري چهار و نيم ميليون تومان است، اين چند هزار درصد رشد است؟ به همين نسبت نگاه کنيد به پيکان که سال 67 قيمتش 131 هزار تومان بود، حالا که پيکان توليد نميشود، چقدر هست قيمتش؟ همينطور هم بالا ميرود، 14 ميليون، ميشود 1400 درصد رشد، همين رقم را ضربدر درآمد بازيکن ميکنيم، بعضي از رشتهها فکر ميکنند پول نميگيرند من برايشان متاسفم. مثلا همين کشتي، ميدانيد ليگشان چند هفته طول ميکشد؟
* شايد 2 ماه و يا گاهي کمتر از آن.
نهايت دو ماه. حالا چند دقيقه کشتي ميگيرند؟
به شما ميگويم گراني کجاست
* چهار دقيقه و گاهي هم که به تايم سوم کشيده ميشود، شش دقيقه.
آنها شش تا کُشتي ميگيرند اگر هر مبارزهشان را چهار دقيقه حساب کنيم، ميشود 24 دقيقه، بعد 120 ميليون تومان پول ميگيرند ميشود دقيقهاي چقدر؟ رقم واليباليها و بسکتباليها را هم دربياوريد، حالا شانس آورديم که تنيسمان تنه نميزند به تنيس جهاني وگرنه به شما ميگفتم گراني کجاست. فوتبال اين وسط چه کار ميکند؟ در بستر فوتبال توليدي وجود دارد از هيجان و سالم سازي بسترهاي اجتماعي. به عنوان نمونه عرض ميکنم تا کاملا جا بيفتد، ما اينجا (گيلان) نزديک به 8 نقطه را به عنوان مناطق استعداديابي ايجاد کرديم، سال گذشته که ورشکست شديم و پولي هم نداشتيم و امسال هم بدتر از سال گذشته اين بي پولي ادامه دارد، ديگر در اين 8 منطقه لازم نيست سرکشي کنيم و امسال به صورت خودجوش اداره ميشوند. هر منطقه 4 تيم اميد، جوانان، نوجوانان و نونهالان دارد. در خود رشت همين چهار رده را داريم در کنار بزرگسالان، وقتي به چرخه هزينه نگاه ميکردم در همين داماش که شرايط اقتصادي بدي هم دارد نزديک به 500 نفر در حول و حوش آن زندگي ميکنند.
*يعني اشتغالزايي شده است؟
بله، متاسفانه اينها را نميبينند، هي در بوق و کرنا ميکنند که فوتبال گران است. از اين جمعيت انبوه فوتباليست، يکي ميشود رحمتي.
* که ميلياردي هم پول ميگيرد؟
ميلياردي پول ميگيرد که نوش جانش، بگيرد، بگذاريد الگوسازي شود. همين رحمتي را وقتي از خارج از کشور وارد کنيم دو برابر بايد به او بدهيم. بازيکني که سيصد هزار يورو ميگيرد در اروپا معلوم است ديگر که در چه سطحي است. دم آقاي دولت گرم! که وضع يورو و دلار به اينجا رسيده است. حالا من بايد به عنوان يک فوتبالي از مظلوميت فوتبال دفاع ميکردم که ما در چرخه اقتصادي کلان مملکت زير چرخ دندههايش داريم خرد ميشويم!
* به دوره مديريت خودتان در پرسپوليس برگرديم. چه کاري انجام داديد که آن زمان اين باشگاه تا حدود زيادي در تامين هزينههايش خودکفا بود؟
يک جمله بگويم در مورد کساني که با زر و زور پرسپوليس را از بخش خصوصي گرفتند و در اختيار سازمان تربيت بدني آن روز و وزارت ورزش امروز قرار دادند، آنها که احتمالا نيتشان خدمت بود اما باور کنند بايد استغفار کنند به خاطر چيزي که بر پيشانيشان زده شد. اين خدمت نبود بلکه ميشود گفت به فوتبال کشور خيانت شد. از آن روز ضربههايمان مهلک شد، 17 تا مدير عامل عوض شد. من 8 سال، شايد کمي هم بيشتر مدير عامل بودم. از 72 تا 80، چه اتفاقي افتاد در اين باشگاه که به اين نتيجه رسيدند پرسپوليس را منهدم کنند و از ما بگيرند و آن روند اقتصادي که ما شروع کرده بوديم را مختل کنند و باشگاه را به دولت بدهند. فقط به خاطر اينکه من بگويم، هر چه شما بفرماييد من در ورزش انجام ميدهم آقاي رئيس سازمان تربيتبدني! براي اينکه اگر بازيکني را دارند و گفتند استفاده کن استفاده کنم؟ چه ميخواستند از ما، از پرسپوليس، از استقلال؟ ما نفهميديم. چرا اجازه ندادند بخش خصوصي اينها را منفک کند از دولت. چرا امروز با رفتارهاي متفاوت نگذاشتند اينها خصوصي شوند. اصل 44 پشت در 2 باشگاه گير کرد. چرا؟ دلائل غير از اقتدار در مديريت ناپايدار روساي ورزش بوده؟ کدام رئيس ورزشي توانست براي 10-12 سال در منصب خود دوام بياورد؟
* فقط در بخش خصوصي ممکن است اين اتفاق بيفتد.
بله، چرا هنوز بين کميته ملي المپيک و وزارت ورزش دعواست. اينجا چه چيزي به آدمها ميرسد. اگر ما از فوتبال دفاع ميکنيم آقايان ببينند حق داريم يا نه، زجر کشيده فوتبال هستيم يا نه؟ چه شد سال 72 تا 80 که بردهاي پرسپوليس رقم خورد، ما بالاخره مدعي هستيم که در آن دوره 5 قهرماني گرفتيم و هر سال به جام باشگاههاي آسيا ميرفتيم و هر دوره بين 4 تيم برتر بوديم. چه اتفاقي افتاده بود؟ ستارههاي فوتبال به پرسپوليس و استقلال ميآمدند و تيم ملي مقتدري داشتيم. برد برابر آمريکا و درخشش در جام جهاني به خاطر اقتدار دو باشگاه تهراني رقم خورد. بعد چه اتفاقي افتاد که اين اقتدار شکسته شد. من نميگويم سپاهان نبايد رشد کند اتفاقا استحقاقش را هم دارد يا آذربايجان استحقاق دارد که تراکتورسازي رشد کند. اما اين نيست که اگر جايي رشد و شکوفايي ميبينيم در جايي رکود ببينيم. دليلش اين بود ما به طرف خصوصي سازي رفته بوديم. ما، يعني ما مردم، که مقتدرانه باشگاه را اداره ميکرديم، بازيکنان را خوب ترانسفر ميکرديم، در نتيجه گرفتن مشکل نداشتيم. ساختار آنقدر خوب است که بعد از من چند بازيکن اميد و جوانان پرسپوليس به تيم بزرگسالان آمدند. با اروپا لينک بسيار خوبي شکل گرفت. بازيکن ميداديم اما نميگرفتيم. وقتي دايي ميرفت بزيک رشد ميکرد. پيوس ميرفت کنار مهدوي کيا رشد ميکرد، ميناوند کنار شاهرودي رشد ميکرد. اينها اتفاقات خوب فوتبال ما بود. دايي، باقري، شاهرودي، ميناوند، مهدويکيا، ترابيان و بعدها اماميفر اينها همه از يک باشگاه بودند که ترانسفر شدند، چرا امروز نميشوند. چرا امروز بازيکنان درجه 2-3 اروپا و برزيل با رقمهاي سنگين به ايران ميآيند و ماحصل فوتبالمان همان هست که بود؟ رشدي نميکند. اگر بازيکنان وارد ليگ ميشوند بايد فوتبالمان رشد کند. آن زمان چه اتفاقي ميافتاد؟ هيئت مديره و مجمع بسيار قوي و آگاهي در پرسپوليس داشتيم، مجمع استقلال هم همين شرايط را داشت و رقابت بسيار خوبي بينمان بود. گاهي تنش هم داشتيم اما همان تنش هم به نفع فوتبال بود.
* اگر دوباره مديرعامل پرسپوليس شويد ميتوانيد آن دوره درخشان را تکرار کنيد يا اينکه معتقديد اين باشگاه بايد به بخش خصوصي واگذار شود؟
با نظر دومتان موافقم. من آماده نيستم براي مديريت دولتي در ورزش خدمتي کنم. نه ميتوانم، نه بضاعتش را دارم و نه با اين دوستان ميتوانم کنار بيايم. فرقي هم نميکند چه تفکري دارند. با هيچکدامشان نميشود کنار آمد.
* چرا؟ چون بله قربانگو ميخواهند؟
شايد يک چيزي سنگينتر از اين، گاهي بله قربان ميگويي که به نفع جامعه است اما آقايان ميگويند راي نداشته باش. من مگر چه گناهي مرتکب شدم که گفتم آقاي کفاشيان بمان و استعفا نده، از آن زمان وزارت ورزش با من پدرکشتگي پيدا کرد. من نظرم را گفتم چون عضو آن مجمع بودم. حق داشتم بگويم تو در مقدماتي راي آوردي و حق کنارهگيري نداري، اگر ميخواستي کناره گيري کني بايد فرصت را ميدادي به عزيز محمدي که او را از دور خارج کردي. اين سناريو نوشته شده است، مگر ما ميگذاريم اين سناريو آن هم به دست کساني که هيچ آگاهياي در اين زمينه ندارند، اجرا شود؟ معلوم است مقابله ميکنم، آقايان حاضر شدند حتي يک بار درد ما را بشنوند؟ وقتي در نظام مديريتي کشور وزيري اگر به ساختار سيستمش اعتراض کند، بايد يک هفتهاي برکنار شود منِ مدير باشگاه حق اعتراض دارم؟ معلوم است من را هم کنار ميگذارند. در همه بخشها يک چيزهايي نشان دادند که بايد تمام مديران سيستمهاي گذشته، حال و آينده از آن بنويسند.
* در دوره شما ترانسفرهاي بسيار خوبي انجام شد و پولهاي خوبي هم به حساب باشگاه واريز شد، در اين مورد بيشتر توضيح ميدهيد، خصوصا قرارداد معروف مهدويکيا؟
مهدي مهدويکيا قراردادش 2 ميليون مارک بود، کل بودجه سال 79 -80 پرسپوليس، من آخرين سال مديريتم را ميگويم 940 ميليون بودجه پرسپوليس بود. آن زمان مارک 250 تومان بود که ما در سال اول يک ميليون مارک براي مهدويکيا گرفتيم. ميشود 250 ميليون تومان. سالي که من بودجهام 700 ميليون بود اين رقم عايدم شد. نه سالي که بودجه باشگاهم 940 ميليون بود. زماني که من رفتم، 800 هزار مارک ديگر آمد در باشگاه آن موقع، مارک شده بود 400 تومان يعني 320 ميليون تومان که عباس انصاريفر و علي پروين آن را مديريت کردند و پولش ديگر به من وصال نداد.
* آن روزها در مورد سرنوشت اين پول هم خيلي صحبت شد و معلوم هم نشد کجا رفت؟
من باشگاهداري ميکردم و کارم معلوم است. علي دايي اولين ترانسفر ما بود، دوست داشتم بيشترين رقم را بگيرد چون او ميتوانست اين راه را ببندد يا باز نگه دارد. اگر بد عمل ميکرد ديگر هيچ ايراني را به اروپا راه نميدادند اما دايي پرچمداري کرد، بزرگي کرد با خردش، گاهي اوقات فوتبال دوستان در مورد او کوتاهي و کم لطفي ميکنند. اگر دايي بد عمل ميکرد يا رفتاري داشت که ضد کشور بود، براي پرچمداري فوتبال ما تثبيت نميشد و به کشور ديپورت ميشد، ديگر فوتبال ما را نميپذيرفتند، اما او خوب عمل کرد. ما از علي 700 هزار مارک بيشتر گيرمان نيامد.
* به آرمينيابيلفلد آلمان؟
از ترانسفرهاي بعدي او هم 800 هزار مارک گير باشگاه آمد که ميشود مجموعا يک ميليون و 500 هزار مارک؛ اما از کريم باقري در مرحله اول نزديک به يک ميليون مارک گير باشگاه آمد. اين رقمها باشگاه را ساپورت ميکرد. در کنارش نيز تبليغات 500 ميليوني اسپانسر را بگذاريد، اينها به تناوب ميآمد و من هم در باشگاه به تناوب خرج ميکردم و اينطور نبود که يک شبه کلي هزينه کنم. ضمن اينکه آن زمان بهترين پرداختي من به عابدزاده بود که 20 ميليون تومان گرفت. عابدزاده سال 74 که به پرسپوليس آمد و تا زماني هم که من بودم در اين تيم بود، قراردادش از 8 ميليون شروع شد و در آخرين سال که من ميرفتم و او همچنان بود، به 20 ميليون تومان رسيد. واقعا عرضم اين است که تمام هزينههايمان با درآمدها همخواني داشت. گرچه از بليت فروشي هم چيزي به ما نميدادند و يک چيزي هم هزينه ميکرديم، اما از تبليغات روي پيراهن پول درميآورديم.
پول بليتفروشي، پول واکس کفش بازيکنان است
* آن زمان يادم هست که پول بليت فروشي را به باشگاهها نميدادند گرچه تعداد تماشاگراني که به ورزشگاه ميآمدند خيلي بيشتر از امروز بود؟
خيلي کم بود، الان هم متاسفانه از سال 80 تا 91 از بس مديريت در فوتبال قوي بوده ما در نيم فصل براي داماش فقط 42 ميليون گرفتيم که اين پول واکس کفش بچههاي تيم ميشود.
* باشگاه در زمان شما خودش درآمدزا بود و پولي از بخش خصوصي نميگرفت؟
خصوصي معنايش اين نيست که جاي ديگر کار کند و بروند پول بدهند. مثلا سامسونگ براي تبليغات روي پيراهن رقمي بالاتر از 500 ميليون تومان ميداد يا آيوا و شرکتهاي تجاري ديگري که نميخواهم اسمشان را ببرم. اينها شرکتهاي تجاري بودند که با ما قرارداد ميبستند و من رقم 78 ميليون توماني آيوا را به 500 و اندي ميليون در سال 77 و 78 رساندم و همينطور اين رقم بالا ميآمد. براي دوره بعدم هم يک ميلياردي قرارداد بسته بودم که سال 80 که آقايان آمدند، يک شب به ما گفتند اينجا چون خصوصي بوده و شما از طريق بودجه دولتي کمکش کردي گناه کردي، يک شب هم گفتند اصلا چه کسي گفته اينجا خصوصي است و بيا لطف کن و تيم را به دولت تحويل بده و برو.
* پس يک باشگاه سرپا را تحويل داديد و رفتيد.
ميتوانيم بگوييم. انشاءالله باشگاه دارد دوباره روي پاي خودش بلند شده و حرکت ميکند، بالاخره آنقدر تزريق شد به اين باشگاه که زحمات اين بندهخدا (رويانيان) دارد جواب ميدهد و اميدوارم که ديگر دوره بدش پشت سر گذاشته شده باشد.
* پس اينطور که فهميدم مخالف حضور سياسيون در ورزش هستيد؟
سياسيهايي که پيشينه ورزشي ندارند ورودشان به ورزش به دنبال مطامع سياسي است و نبايد بيايند. هنجار اجتماعي زيبا را نبايد به هنجار سياسي تبديل کنيم. من اعتقاد دارم در ورزش کسي نبايد دنبال راي باشد.
* ولي شما هم دورهاي براي شوراي شهر کانديد شديد و راي هم آورديد؟
اجازه دهيد تصريح کنم که کسي بدون پيشينه ورزشي نبايد بيايد. من بازيکن تيم ملي، کاپيتان تيم ملي جوانان، کاپيتان تيم آموزشگاههاي کشور و مربي بودم، حالا اگر آقايان اين پيشينه را دارند، بيايند.
* همانطور که مخالف حضور سياسيون بدون پيشينه در ورزش هستيد، مخالف حضور ورزشيها در سياست هم هستيد؟
اگر به مجلس ميرفتم حرف شما درست بود اما من به شوراي شهري رفتم که در قالب بودجه شهر و مسائل شهرداري اداره ميشود. من آن زمان استنباطم اين بود که در زمينه مناطق شهري که زمين فوتبال يکي از آنها بود که داشت از بين ميرفت، بايد کاري کرد. رفتم و مسئوليت کميسيون ورزش شوراي شهر را به عهده گرفتم و اگر يادتان باشد مصوبهاي را گذراندم که کاربري زمينهاي فوتبال غير، تبديل به مسکوني نشود. همين يک کار کافي بود که من به شورا بروم. من نميگويم ورزشکاران نبايد به شوراي شهر بروند همين امروز مگر اشکالي دارد که عليرضا دبير، هادي ساعي در شورا هستند. اگر جايي بتوانيم خدمت کنيم خيلي هم خوب است. بعد از من چند نفر ديگر هم به شوراي شهر رفتند.
* با شرايط موجود، باشگاهها چه کار ميتوانند کنند که درآمد سازي کرده و فقط هزينهساز نباشند؟
در کنار باشگاهها دولت بايد تکليفش را مشخص کند. يک دورهاي ميخواستيم تيم ملي را رشد بدهيم، در آستانه آوردن استانکو، خدمت هاشمي رفسنجاني رفتيم. به او گفتم حاضريد براي خوشحالي مردم ايران، در سال براي هر نفر هزار تومان هزينه کنيد؟ هاشمي سريع گفت: چه شده عابديني! 60، 70 ميليون تومان پول ميخواهي؟ آن دهه 60، 70 ميليون تومان براي فوتبال هزينه کردن خيلي زياد بود. او نيامد اين پول را در اختيار من قرار دهد بلکه بستر را آماده کرد. به محلوجي گفت تو به کميته المپيک برو، به هاشميطبا که يک مدير صنعتي بود گفت برو به ورزش و راجع به صنعتي کردن ورزش فکر کن. از اکبر ترکان خواست به ورزش بيايد. در واقع يک مجموعهاي را به ورزش کشور فرستاد که اين مجموعه وقتي آمدند جبرا بايد بخشي از تفکرشان را خرج ورزش ميکردند.
* و پيروزيهاي زيادي هم حاصل شد.
آنها تحول زيادي در ورزش ايجاد کردند و شما پيروزيهاي دهه 70 تا 80 فوتبال را ديديد. کشتي چه شد؟ در واقع رشد در ورزش شروع شد. نه اينکه امير عابديني رفت يک درخواستي کرد و اين اتفاق افتاد بلکه اين در تفکرات هاشمي گره خورده بود که در ورزش بايد کاري کند کارستان، ميدانست بايد براي ورزش کشور يک کارهايي انجام داد. خيليها از آن به عنوان فصل جابجاييها ياد کردند در حاليکه در واقع فصل نوآوريها بود. پس دولت تکليفش را روشن کرد. بودجه در اختيار کميته المپيک قرار داد. بزرگترين وزير توليد کنندهاش را گذاشت کميته ملي المپيک، مصوبه دولت کرد که براي ورزش هزينه کند. همان زمان مهندس محلوجي را گذاشتند به عنوان رئيس مجمع پرسپوليس، يک بزرگواري از همان مديران عالي رتبه نيز در استقلال قرار گرفت. همه مجموعهها جمع شدند که پول بياورند و روشهاي پولسازي را تزريق کنند به اين سيستم. آنها اين فرصت را به من دادند تا با سامسونگ قرارداد ببندم. آْن مجمع مصوب ميکرد که بازيکن ترانسفر کنم، من به عنوان مديرعامل، مجري دستورات آن مجمع بودم. روش به گونهاي بود که به موفقيت منجر شد و فوتبال ما بعد از 20 سال به جام جهاني رفت و تکرارش نيز حاصل همين اتفاقات بود. حالا هم ميگويم دولت بايد تکليفش را با باشگاهها و ورزش مشخص کند که چه ميخواهد بکند و در حقيقت از ورزش چه ميخواهد.
![[تصویر: 00941874.jpg]](http://www3.varzesh3.com/admin/asp/Picture/00941874.jpg)
مديرعامل امروز داماش گيلان و ديروز پرسپوليس؛ در خصوص نقش اقتصاد در ورزش، به کانال دولت به جيب مردم، از بين بردن تفکر توليد و همچنين اتفاقات دهه 70 پرسپوليس و ورزش ايران اشاره کرد.
امير عابديني از آن دسته مديراني است که وقتي تصميم ميگيري در مورد نقش اقتصاد در ورزش مخاطب قرارش دهي، ميداني که حرفهاي زيادي براي گفتن دارد و از زواياي مختلف به موضوع نگاه ميکند.
به گزارش فارس ، او علاوه بر اينکه مديري قوي در فوتبال است، خيلي خوب صحبت ميکند و سوالي را بيجواب نميگذارد.
خودش يکي از مديران سياسي-ورزشي فوتبال ايران است که اتفاقا سالهاي طلايي پرسپوليس که در آن بهترين ترانسفرهاي تاريخ فوتبال ايران شکل گرفت و پول زيادي نيز عايد باشگاه پرسپوليس شد، در زمان مديريت او رخ داد.
به تبع اين ترانسفرها، فوتبال ايران تا سالهاي سال از عوايد مالي و فني اين ترانسفرها بهره برد.
در کنار ترانسفرها، پول زيادي بابت تبليغات روي پيراهن به حساب باشگاه واريز شد.
صراحت کلام و قاطعيتي در حرفهاي او وجود دارد که باعث ميشود به راحتي بتوان به او اعتماد کرد.
او اين روزها به عنوان مديرعامل باشگاه داماش گيلان فعاليت ميکند، گرچه سالهاست که دغدغهاش باشگاهي است که بعد از رفتن او، ديگر هيچوقت از نظر مديريتي رنگ آرامش را به خود نديد.
* اقتصاد چه جايگاهي در ورزش دنيا و ايران دارد؟
ما اقتصاد را در ورزش بايد از زواياي مختلف بررسي کنيم. اينکه پايبندي به يک اقتصاد پايدار، اقتصادي که در سيستم يک نظام تعريف شده، معنا و مفهوم رشد، شکوفايي، اشتغال و توليد در آن پيدا ميشود. ورزش وقتي به اين اقتصاد وابسته است تعاريف خاص خودش را پيدا ميکند و ما نبايد آن را آيتمبندي کنيم، مثلا فوتبال همين الان نگاه ميکنيم درآمدزايياش 4 آيتمي است يا نهايتا پنچ آيتم، شامل بليت فروشي، تبليغات روي پيراهن، تبليغات ميداني و ترانسفر بازيکن؛ هزينههايش هم تعريف شده است. گرفتن بازيکن، پرداخت پول، هزينه اياب و ذهاب، اردو، اقامت، تمرين، تدارکات، البسه، کفش و کلاه و برگزاري مسابقات. اينها هم هزينههاي يک تيم است. اما در اقتصاد پويا، ورزش در چرخه اقتصادي کشور قرار ميگيرد. براي برند سازي تبليغات بسيار گسترده انجام ميشود، حتي سيستمهاي توليدي و سيستمهاي صنعتي هم به کمکش ميکنند، امروز نگاه ميکنيم، ايرلاينهاي مختلف آمدند در فوتبال اروپا سرمايهگذاري کردهاند. حتي سرمايهداران بزرگ اروپاي شرقي در اروپاي غربي سرمايهگذاري ميکنند و بخشي از آمريکاي جنوبي به اين نتيجه رسيده که در اروپا هزينه کنند چون چرخه اقتصادي تقريبا ثابتي دارند. گرچه با چالشهاي شديد مواجهاند و مشکلات عديده اقتصادي دارند. حتي کشور يونان که در شرايط بد اقتصادي به سر ميبرد اما صنعت فوتبالش را حفظ کرده است چون برخي از صنايع هستند که هنجارسازي ميکنند. ورزش را اگر در قالب اقتصاد نگاه کنيم يک صنعتي است که هنجارسازي ميکند. در جوامعي که ناهنجاريها اشکال مختلف خود را به رخ جامعه ميکشد آنوقت هنجارها ميتواند ناهنجاريها را خنثي کند يا تقابل داشته باشد در مقابل ناهنجاريها. ما اقتصاد فوتبال خود را نگاه کنيم، يک اقتصاد ورشکسته است.
* چرا ورشکسته؟
به هيچ عنوان درآمدها در مقابل هزينهها پاسخگو نيست، يک انباشتگي بدهکاري به وجود ميآيد که غالب وروديها هيچ گاه پاسخگوي اين بدهيها نيست. اين انباشتگي به جايي ميرسد که امروز تقريبا تمام باشگاهها اگر براساس قانون تجارت برويم سراغشان، ورشکسته هستند. يعني تا دو برابر سرمايه اوليهشان و يا حتي 10 برابر بدهکار ميشوند. اينها از نظر شرکتي، شرکتهاي ورشکستهاند. نظام، دولت و مردم دست به دست هم ميدهند تا باشگاهها زمين نخورند و يک نفسي کشيده و زنده بمانند. حالا با مشقت هست اما به هر حال زنده ماندهاند اين باشگاهها. به دليل اين هنجارسازيهاست. به خصوص در کشور ما که علاوه بر اقتصاد، بخش عاطفه، عشق و هنجار و زيبايي اينها آمدند همديگر را پوشش ميدهند. به محض اينکه ميبينند پرسپوليس و استقلال دچار چالش اقتصادي شدهاند، دولت ميآيد وسط و هزينه ميکند، دولت در سپاهان هم هزينه ميکند، اينها به خاطر هنجارسازي و هويتسازي است که در بخش ورزش به وجود ميآيد. پس حرفم را جمع بکنم در بخش اول؛ اقتصاد وابسته به ورزش و ورزش وابسته به اقتصاد در جوامع مختلف دو تعريف دارد، جايي به عنوان هنجارسازي همه حفاظتش ميکنند چيزي که در خيلي کشورها شايد ملاک نباشد. فقط بخش صنعتي و اقتصادياش بايد ملاک باشد، هيجان ميسازد اما اين بخش هيجان سازياش و تدابيري که فيفا به کار ميگيرد براي ايجاد اين هنجار، به خاطر جاذبههاي اقتصادياش، در کشور ما اينگونه نيست بخش معنوي و هنجارسازي غالبتر است.
* در صحبتهايتان گفتيد صنعت فوتبال. در ايران واقعا فوتبال يک صنعت است؟
امروز در دنيا اينگونه هست، ما اگر نيستيم به خاطر اين است که هنوز معاني و مفاهيم حرفهاي بودن را درک نکردهايم. بايد اينگونه باشيم. فوتبال ايجاد هويت و هنجار ميکند و جامعه را دچار هيجانهاي زيبا ميکند ولي خودش از خودش سودي نميبرد. يک چرخه توليدي بايد وجود داشته باشد، منظورم از توليد، توليد متخصص در بخش نيروي انساني است. يک روزي ما افتخار ميکرديم که به پاکستان و ترکمنستان آدمهايي را ميفرستيم که خدمات فنيمان را ميفروشند. وقتي ترانسفر بازيکن ميکنيم اصطلاح اشتباهي است که بگوييم فلاني را خريديم يا فلان بازيکن را فروختيم، در واقع خدمات فني يک بازيکن فروخته ميشود يا خريداري ميشود. برده داري که نميکنيم. در اين نقل و انتقالات هميشه حق با بازيکن است. حالا اين چرخه معنايش اين است که در البسه، کفش و توليد توپ همه اينها، بايد همه امکانات ورزشي را در چرخه صنعت توليد کنيم و وصل کنيم به سيستم باشگاهها، اين از کنترل باشگاهها خارج است و همه باشگاهها مصرف کننده هستند. در ترانسفر و انتقال خدمات فني بازيکنان عملا در ضعفي مضاعف هستيم. يعني يک روزي در يک وضعيت بهينه قرار گرفتيم، رها کرديم و امروز ضعف داريم به گونهاي که ترانسفر بازيکن برايمان شده است آرزو؛ کورسو ميزند باشگاهي گهگاه و ديگر آن اتفاق ميمون به سادگي نميافتد که ما بازيکنان متعدد را ترانسفر کنيم و دنيا از آنها بهره ببرد و ما هم بهرهبري کنيم. مورد ديگر اينکه، در امکاناتي که در جامعه ما توليد ميشود متاسفانه برندسازي ميشود براي توليد کننده نه براي باشگاهها. يعني فلان مارک، جنسش را ارزانتر در اختيار باشگاههاي ما قرار ميدهد و باشگاه ميشود مبلّغ براي آن جنس، در حاليکه خودش سود نميبرد، باشگاه فکر ميکند دارد سود ميبرد بلکه سود ميرساند چون اقتصادش ورشکسته است. فعلا با تخفيف خريدن برايش سود است، در صورتي که در تمام دنيا هر برندي که روي سينه بازيکن ورزش حرفهاي قرار ميگيرد براي باشگاه پولسازي ميکند. ما پولساي ميکنيم براي توليد، اين اقتصاد گرفتاري دارد. پس صنعت ما شکل نگرفته چون حرفهاي نيستيم. چرا حرفهاي نيستيم چون ابزارش را نداريم و نرم افزار و سخت افزارمان گرفتاري دارد. ما حتي گاهي گزارشاتمان را طوري تنظيم ميکنيم و اين ضعف را پوشش ميدهيم که فيفا هم وضعيت برخي از باشگاههايمان را ميپذيرد.
فوتبال گران است؟ چرا کشتي را نميبينند!
* در مورد قراردادهاي بازيکنان که خيلي هم بالا رفته، ميشود گفت که ناهماهنگ با حرفهاي شدنمان بوده است؟ خيليها ميگويند ما در فوتبال و از نظر فني بالا نرفتهايم و فقط پولهايمان حرفهاي بوده است، ميشود اين را هم به اقتصاد بيمار ربط داد؟
من يک بحثي دارم و اعتقاد ندارم فوتبال گران شده، بلکه پول ملي ما ارزان شده است. من سال 1372 وقتي قرارداد مجتبي محرمي به عنوان بهترين بازيکن پرسپوليس را در کنار، فرشاد پيوس، حسين عبدي و محمد پنجلعي و حميد درخشان که يادم ميآيد بهترينهاي آن روزهاي تيم ما بودند را بستم، وقتي به رقم قراردادشان نگاه کردم ديدم مجموع يک سالشان شد 400 هزار تومان. سال 75-1376 اين رقم براي علي دايي 6 ميليون بود و تا 12 ميليون تومان رسيد. اگر اشتباه نکنم براي جذب کريم باقري سال 75 يا 74 بود که 10 ميليون تومان دادم به کشاورز و 6 ميليون به خودش. اسطوره فوتبال ايران را به پرسپوليس آوردم. کريم با 6 ميليون تومان يک آپارتمان گرفت که امروز با 600 ميليون تومان هم نميتواند آن آپارتمان را بخرد پس هنوز هم در شرايط موجود اگر 600 ميليون به کريم بدهيم به اندازه سال 73 به او پول داديم. ما به او زياد ندادهايم بلکه اين نرخ تورم است که پوشش داده هزينهها و رخ نشان ميدهد و بحث از ميلياردي ميشود. من باز مثال ميزنم زمين در سال 69، 70 در لواسانات، گرانترين و بهترين زمين متري 11 هزار تومان بود، نه 11 ميليون تومان، الان متري چهار و نيم ميليون تومان است، اين چند هزار درصد رشد است؟ به همين نسبت نگاه کنيد به پيکان که سال 67 قيمتش 131 هزار تومان بود، حالا که پيکان توليد نميشود، چقدر هست قيمتش؟ همينطور هم بالا ميرود، 14 ميليون، ميشود 1400 درصد رشد، همين رقم را ضربدر درآمد بازيکن ميکنيم، بعضي از رشتهها فکر ميکنند پول نميگيرند من برايشان متاسفم. مثلا همين کشتي، ميدانيد ليگشان چند هفته طول ميکشد؟
* شايد 2 ماه و يا گاهي کمتر از آن.
نهايت دو ماه. حالا چند دقيقه کشتي ميگيرند؟
به شما ميگويم گراني کجاست
* چهار دقيقه و گاهي هم که به تايم سوم کشيده ميشود، شش دقيقه.
آنها شش تا کُشتي ميگيرند اگر هر مبارزهشان را چهار دقيقه حساب کنيم، ميشود 24 دقيقه، بعد 120 ميليون تومان پول ميگيرند ميشود دقيقهاي چقدر؟ رقم واليباليها و بسکتباليها را هم دربياوريد، حالا شانس آورديم که تنيسمان تنه نميزند به تنيس جهاني وگرنه به شما ميگفتم گراني کجاست. فوتبال اين وسط چه کار ميکند؟ در بستر فوتبال توليدي وجود دارد از هيجان و سالم سازي بسترهاي اجتماعي. به عنوان نمونه عرض ميکنم تا کاملا جا بيفتد، ما اينجا (گيلان) نزديک به 8 نقطه را به عنوان مناطق استعداديابي ايجاد کرديم، سال گذشته که ورشکست شديم و پولي هم نداشتيم و امسال هم بدتر از سال گذشته اين بي پولي ادامه دارد، ديگر در اين 8 منطقه لازم نيست سرکشي کنيم و امسال به صورت خودجوش اداره ميشوند. هر منطقه 4 تيم اميد، جوانان، نوجوانان و نونهالان دارد. در خود رشت همين چهار رده را داريم در کنار بزرگسالان، وقتي به چرخه هزينه نگاه ميکردم در همين داماش که شرايط اقتصادي بدي هم دارد نزديک به 500 نفر در حول و حوش آن زندگي ميکنند.
*يعني اشتغالزايي شده است؟
بله، متاسفانه اينها را نميبينند، هي در بوق و کرنا ميکنند که فوتبال گران است. از اين جمعيت انبوه فوتباليست، يکي ميشود رحمتي.
* که ميلياردي هم پول ميگيرد؟
ميلياردي پول ميگيرد که نوش جانش، بگيرد، بگذاريد الگوسازي شود. همين رحمتي را وقتي از خارج از کشور وارد کنيم دو برابر بايد به او بدهيم. بازيکني که سيصد هزار يورو ميگيرد در اروپا معلوم است ديگر که در چه سطحي است. دم آقاي دولت گرم! که وضع يورو و دلار به اينجا رسيده است. حالا من بايد به عنوان يک فوتبالي از مظلوميت فوتبال دفاع ميکردم که ما در چرخه اقتصادي کلان مملکت زير چرخ دندههايش داريم خرد ميشويم!
* به دوره مديريت خودتان در پرسپوليس برگرديم. چه کاري انجام داديد که آن زمان اين باشگاه تا حدود زيادي در تامين هزينههايش خودکفا بود؟
يک جمله بگويم در مورد کساني که با زر و زور پرسپوليس را از بخش خصوصي گرفتند و در اختيار سازمان تربيت بدني آن روز و وزارت ورزش امروز قرار دادند، آنها که احتمالا نيتشان خدمت بود اما باور کنند بايد استغفار کنند به خاطر چيزي که بر پيشانيشان زده شد. اين خدمت نبود بلکه ميشود گفت به فوتبال کشور خيانت شد. از آن روز ضربههايمان مهلک شد، 17 تا مدير عامل عوض شد. من 8 سال، شايد کمي هم بيشتر مدير عامل بودم. از 72 تا 80، چه اتفاقي افتاد در اين باشگاه که به اين نتيجه رسيدند پرسپوليس را منهدم کنند و از ما بگيرند و آن روند اقتصادي که ما شروع کرده بوديم را مختل کنند و باشگاه را به دولت بدهند. فقط به خاطر اينکه من بگويم، هر چه شما بفرماييد من در ورزش انجام ميدهم آقاي رئيس سازمان تربيتبدني! براي اينکه اگر بازيکني را دارند و گفتند استفاده کن استفاده کنم؟ چه ميخواستند از ما، از پرسپوليس، از استقلال؟ ما نفهميديم. چرا اجازه ندادند بخش خصوصي اينها را منفک کند از دولت. چرا امروز با رفتارهاي متفاوت نگذاشتند اينها خصوصي شوند. اصل 44 پشت در 2 باشگاه گير کرد. چرا؟ دلائل غير از اقتدار در مديريت ناپايدار روساي ورزش بوده؟ کدام رئيس ورزشي توانست براي 10-12 سال در منصب خود دوام بياورد؟
* فقط در بخش خصوصي ممکن است اين اتفاق بيفتد.
بله، چرا هنوز بين کميته ملي المپيک و وزارت ورزش دعواست. اينجا چه چيزي به آدمها ميرسد. اگر ما از فوتبال دفاع ميکنيم آقايان ببينند حق داريم يا نه، زجر کشيده فوتبال هستيم يا نه؟ چه شد سال 72 تا 80 که بردهاي پرسپوليس رقم خورد، ما بالاخره مدعي هستيم که در آن دوره 5 قهرماني گرفتيم و هر سال به جام باشگاههاي آسيا ميرفتيم و هر دوره بين 4 تيم برتر بوديم. چه اتفاقي افتاده بود؟ ستارههاي فوتبال به پرسپوليس و استقلال ميآمدند و تيم ملي مقتدري داشتيم. برد برابر آمريکا و درخشش در جام جهاني به خاطر اقتدار دو باشگاه تهراني رقم خورد. بعد چه اتفاقي افتاد که اين اقتدار شکسته شد. من نميگويم سپاهان نبايد رشد کند اتفاقا استحقاقش را هم دارد يا آذربايجان استحقاق دارد که تراکتورسازي رشد کند. اما اين نيست که اگر جايي رشد و شکوفايي ميبينيم در جايي رکود ببينيم. دليلش اين بود ما به طرف خصوصي سازي رفته بوديم. ما، يعني ما مردم، که مقتدرانه باشگاه را اداره ميکرديم، بازيکنان را خوب ترانسفر ميکرديم، در نتيجه گرفتن مشکل نداشتيم. ساختار آنقدر خوب است که بعد از من چند بازيکن اميد و جوانان پرسپوليس به تيم بزرگسالان آمدند. با اروپا لينک بسيار خوبي شکل گرفت. بازيکن ميداديم اما نميگرفتيم. وقتي دايي ميرفت بزيک رشد ميکرد. پيوس ميرفت کنار مهدوي کيا رشد ميکرد، ميناوند کنار شاهرودي رشد ميکرد. اينها اتفاقات خوب فوتبال ما بود. دايي، باقري، شاهرودي، ميناوند، مهدويکيا، ترابيان و بعدها اماميفر اينها همه از يک باشگاه بودند که ترانسفر شدند، چرا امروز نميشوند. چرا امروز بازيکنان درجه 2-3 اروپا و برزيل با رقمهاي سنگين به ايران ميآيند و ماحصل فوتبالمان همان هست که بود؟ رشدي نميکند. اگر بازيکنان وارد ليگ ميشوند بايد فوتبالمان رشد کند. آن زمان چه اتفاقي ميافتاد؟ هيئت مديره و مجمع بسيار قوي و آگاهي در پرسپوليس داشتيم، مجمع استقلال هم همين شرايط را داشت و رقابت بسيار خوبي بينمان بود. گاهي تنش هم داشتيم اما همان تنش هم به نفع فوتبال بود.
* اگر دوباره مديرعامل پرسپوليس شويد ميتوانيد آن دوره درخشان را تکرار کنيد يا اينکه معتقديد اين باشگاه بايد به بخش خصوصي واگذار شود؟
با نظر دومتان موافقم. من آماده نيستم براي مديريت دولتي در ورزش خدمتي کنم. نه ميتوانم، نه بضاعتش را دارم و نه با اين دوستان ميتوانم کنار بيايم. فرقي هم نميکند چه تفکري دارند. با هيچکدامشان نميشود کنار آمد.
* چرا؟ چون بله قربانگو ميخواهند؟
شايد يک چيزي سنگينتر از اين، گاهي بله قربان ميگويي که به نفع جامعه است اما آقايان ميگويند راي نداشته باش. من مگر چه گناهي مرتکب شدم که گفتم آقاي کفاشيان بمان و استعفا نده، از آن زمان وزارت ورزش با من پدرکشتگي پيدا کرد. من نظرم را گفتم چون عضو آن مجمع بودم. حق داشتم بگويم تو در مقدماتي راي آوردي و حق کنارهگيري نداري، اگر ميخواستي کناره گيري کني بايد فرصت را ميدادي به عزيز محمدي که او را از دور خارج کردي. اين سناريو نوشته شده است، مگر ما ميگذاريم اين سناريو آن هم به دست کساني که هيچ آگاهياي در اين زمينه ندارند، اجرا شود؟ معلوم است مقابله ميکنم، آقايان حاضر شدند حتي يک بار درد ما را بشنوند؟ وقتي در نظام مديريتي کشور وزيري اگر به ساختار سيستمش اعتراض کند، بايد يک هفتهاي برکنار شود منِ مدير باشگاه حق اعتراض دارم؟ معلوم است من را هم کنار ميگذارند. در همه بخشها يک چيزهايي نشان دادند که بايد تمام مديران سيستمهاي گذشته، حال و آينده از آن بنويسند.
* در دوره شما ترانسفرهاي بسيار خوبي انجام شد و پولهاي خوبي هم به حساب باشگاه واريز شد، در اين مورد بيشتر توضيح ميدهيد، خصوصا قرارداد معروف مهدويکيا؟
مهدي مهدويکيا قراردادش 2 ميليون مارک بود، کل بودجه سال 79 -80 پرسپوليس، من آخرين سال مديريتم را ميگويم 940 ميليون بودجه پرسپوليس بود. آن زمان مارک 250 تومان بود که ما در سال اول يک ميليون مارک براي مهدويکيا گرفتيم. ميشود 250 ميليون تومان. سالي که من بودجهام 700 ميليون بود اين رقم عايدم شد. نه سالي که بودجه باشگاهم 940 ميليون بود. زماني که من رفتم، 800 هزار مارک ديگر آمد در باشگاه آن موقع، مارک شده بود 400 تومان يعني 320 ميليون تومان که عباس انصاريفر و علي پروين آن را مديريت کردند و پولش ديگر به من وصال نداد.
* آن روزها در مورد سرنوشت اين پول هم خيلي صحبت شد و معلوم هم نشد کجا رفت؟
من باشگاهداري ميکردم و کارم معلوم است. علي دايي اولين ترانسفر ما بود، دوست داشتم بيشترين رقم را بگيرد چون او ميتوانست اين راه را ببندد يا باز نگه دارد. اگر بد عمل ميکرد ديگر هيچ ايراني را به اروپا راه نميدادند اما دايي پرچمداري کرد، بزرگي کرد با خردش، گاهي اوقات فوتبال دوستان در مورد او کوتاهي و کم لطفي ميکنند. اگر دايي بد عمل ميکرد يا رفتاري داشت که ضد کشور بود، براي پرچمداري فوتبال ما تثبيت نميشد و به کشور ديپورت ميشد، ديگر فوتبال ما را نميپذيرفتند، اما او خوب عمل کرد. ما از علي 700 هزار مارک بيشتر گيرمان نيامد.
* به آرمينيابيلفلد آلمان؟
از ترانسفرهاي بعدي او هم 800 هزار مارک گير باشگاه آمد که ميشود مجموعا يک ميليون و 500 هزار مارک؛ اما از کريم باقري در مرحله اول نزديک به يک ميليون مارک گير باشگاه آمد. اين رقمها باشگاه را ساپورت ميکرد. در کنارش نيز تبليغات 500 ميليوني اسپانسر را بگذاريد، اينها به تناوب ميآمد و من هم در باشگاه به تناوب خرج ميکردم و اينطور نبود که يک شبه کلي هزينه کنم. ضمن اينکه آن زمان بهترين پرداختي من به عابدزاده بود که 20 ميليون تومان گرفت. عابدزاده سال 74 که به پرسپوليس آمد و تا زماني هم که من بودم در اين تيم بود، قراردادش از 8 ميليون شروع شد و در آخرين سال که من ميرفتم و او همچنان بود، به 20 ميليون تومان رسيد. واقعا عرضم اين است که تمام هزينههايمان با درآمدها همخواني داشت. گرچه از بليت فروشي هم چيزي به ما نميدادند و يک چيزي هم هزينه ميکرديم، اما از تبليغات روي پيراهن پول درميآورديم.
پول بليتفروشي، پول واکس کفش بازيکنان است
* آن زمان يادم هست که پول بليت فروشي را به باشگاهها نميدادند گرچه تعداد تماشاگراني که به ورزشگاه ميآمدند خيلي بيشتر از امروز بود؟
خيلي کم بود، الان هم متاسفانه از سال 80 تا 91 از بس مديريت در فوتبال قوي بوده ما در نيم فصل براي داماش فقط 42 ميليون گرفتيم که اين پول واکس کفش بچههاي تيم ميشود.
* باشگاه در زمان شما خودش درآمدزا بود و پولي از بخش خصوصي نميگرفت؟
خصوصي معنايش اين نيست که جاي ديگر کار کند و بروند پول بدهند. مثلا سامسونگ براي تبليغات روي پيراهن رقمي بالاتر از 500 ميليون تومان ميداد يا آيوا و شرکتهاي تجاري ديگري که نميخواهم اسمشان را ببرم. اينها شرکتهاي تجاري بودند که با ما قرارداد ميبستند و من رقم 78 ميليون توماني آيوا را به 500 و اندي ميليون در سال 77 و 78 رساندم و همينطور اين رقم بالا ميآمد. براي دوره بعدم هم يک ميلياردي قرارداد بسته بودم که سال 80 که آقايان آمدند، يک شب به ما گفتند اينجا چون خصوصي بوده و شما از طريق بودجه دولتي کمکش کردي گناه کردي، يک شب هم گفتند اصلا چه کسي گفته اينجا خصوصي است و بيا لطف کن و تيم را به دولت تحويل بده و برو.
* پس يک باشگاه سرپا را تحويل داديد و رفتيد.
ميتوانيم بگوييم. انشاءالله باشگاه دارد دوباره روي پاي خودش بلند شده و حرکت ميکند، بالاخره آنقدر تزريق شد به اين باشگاه که زحمات اين بندهخدا (رويانيان) دارد جواب ميدهد و اميدوارم که ديگر دوره بدش پشت سر گذاشته شده باشد.
* پس اينطور که فهميدم مخالف حضور سياسيون در ورزش هستيد؟
سياسيهايي که پيشينه ورزشي ندارند ورودشان به ورزش به دنبال مطامع سياسي است و نبايد بيايند. هنجار اجتماعي زيبا را نبايد به هنجار سياسي تبديل کنيم. من اعتقاد دارم در ورزش کسي نبايد دنبال راي باشد.
* ولي شما هم دورهاي براي شوراي شهر کانديد شديد و راي هم آورديد؟
اجازه دهيد تصريح کنم که کسي بدون پيشينه ورزشي نبايد بيايد. من بازيکن تيم ملي، کاپيتان تيم ملي جوانان، کاپيتان تيم آموزشگاههاي کشور و مربي بودم، حالا اگر آقايان اين پيشينه را دارند، بيايند.
* همانطور که مخالف حضور سياسيون بدون پيشينه در ورزش هستيد، مخالف حضور ورزشيها در سياست هم هستيد؟
اگر به مجلس ميرفتم حرف شما درست بود اما من به شوراي شهري رفتم که در قالب بودجه شهر و مسائل شهرداري اداره ميشود. من آن زمان استنباطم اين بود که در زمينه مناطق شهري که زمين فوتبال يکي از آنها بود که داشت از بين ميرفت، بايد کاري کرد. رفتم و مسئوليت کميسيون ورزش شوراي شهر را به عهده گرفتم و اگر يادتان باشد مصوبهاي را گذراندم که کاربري زمينهاي فوتبال غير، تبديل به مسکوني نشود. همين يک کار کافي بود که من به شورا بروم. من نميگويم ورزشکاران نبايد به شوراي شهر بروند همين امروز مگر اشکالي دارد که عليرضا دبير، هادي ساعي در شورا هستند. اگر جايي بتوانيم خدمت کنيم خيلي هم خوب است. بعد از من چند نفر ديگر هم به شوراي شهر رفتند.
* با شرايط موجود، باشگاهها چه کار ميتوانند کنند که درآمد سازي کرده و فقط هزينهساز نباشند؟
در کنار باشگاهها دولت بايد تکليفش را مشخص کند. يک دورهاي ميخواستيم تيم ملي را رشد بدهيم، در آستانه آوردن استانکو، خدمت هاشمي رفسنجاني رفتيم. به او گفتم حاضريد براي خوشحالي مردم ايران، در سال براي هر نفر هزار تومان هزينه کنيد؟ هاشمي سريع گفت: چه شده عابديني! 60، 70 ميليون تومان پول ميخواهي؟ آن دهه 60، 70 ميليون تومان براي فوتبال هزينه کردن خيلي زياد بود. او نيامد اين پول را در اختيار من قرار دهد بلکه بستر را آماده کرد. به محلوجي گفت تو به کميته المپيک برو، به هاشميطبا که يک مدير صنعتي بود گفت برو به ورزش و راجع به صنعتي کردن ورزش فکر کن. از اکبر ترکان خواست به ورزش بيايد. در واقع يک مجموعهاي را به ورزش کشور فرستاد که اين مجموعه وقتي آمدند جبرا بايد بخشي از تفکرشان را خرج ورزش ميکردند.
* و پيروزيهاي زيادي هم حاصل شد.
آنها تحول زيادي در ورزش ايجاد کردند و شما پيروزيهاي دهه 70 تا 80 فوتبال را ديديد. کشتي چه شد؟ در واقع رشد در ورزش شروع شد. نه اينکه امير عابديني رفت يک درخواستي کرد و اين اتفاق افتاد بلکه اين در تفکرات هاشمي گره خورده بود که در ورزش بايد کاري کند کارستان، ميدانست بايد براي ورزش کشور يک کارهايي انجام داد. خيليها از آن به عنوان فصل جابجاييها ياد کردند در حاليکه در واقع فصل نوآوريها بود. پس دولت تکليفش را روشن کرد. بودجه در اختيار کميته المپيک قرار داد. بزرگترين وزير توليد کنندهاش را گذاشت کميته ملي المپيک، مصوبه دولت کرد که براي ورزش هزينه کند. همان زمان مهندس محلوجي را گذاشتند به عنوان رئيس مجمع پرسپوليس، يک بزرگواري از همان مديران عالي رتبه نيز در استقلال قرار گرفت. همه مجموعهها جمع شدند که پول بياورند و روشهاي پولسازي را تزريق کنند به اين سيستم. آنها اين فرصت را به من دادند تا با سامسونگ قرارداد ببندم. آْن مجمع مصوب ميکرد که بازيکن ترانسفر کنم، من به عنوان مديرعامل، مجري دستورات آن مجمع بودم. روش به گونهاي بود که به موفقيت منجر شد و فوتبال ما بعد از 20 سال به جام جهاني رفت و تکرارش نيز حاصل همين اتفاقات بود. حالا هم ميگويم دولت بايد تکليفش را با باشگاهها و ورزش مشخص کند که چه ميخواهد بکند و در حقيقت از ورزش چه ميخواهد.